دسته‌بندی نشده ۲۲ تیر ۱۳۸۶
چرا مهندسی نرم‏افزار

دوستان بسیار زیادی از نوشته ” ۱۵ دلیل برای «میوه فروش» شدن به جای «مهندس نرم افزار» شدن! ” استقبال و در رد یا قبول آن توضیحاتی ارائه دادند. نمی‏خواهم نظرم را با جزئیات بیان کنم. فقط دو نکته قابل عرض آن که:۱- الف: همیشه مرغ همسایه، غاز است. ب:هر جا که بروی، آسمان همین […]

دسته‌بندی نشده ۱۹ تیر ۱۳۸۶
۱۵ دلیل برای «میوه فروش» شدن به جای «مهندس نرم افزار» شدن!

سالها پیش آنقدر از فشارهای پروژه و دشوار بودن تولید نرم افزار در ایران خسته شده بودم که با یکی از دوستان همدانشگاهی تصمیم گرفتیم یک شغل شرافتمندانه انتخاب کنیم! این بود که مشاغل مختلف را علمی، بررسی کردیم و آخر از همه تصمیم گرفتیم یک میوه فروشی باز کنیم! چرا؟ به هزار و پانزده […]

دسته‌بندی نشده ۱۸ تیر ۱۳۸۶
هفت نصیحت مولانا

۱. گشاده دست باش، جاری باش، کمک کن (مثل رود) ۲. باشفقت و مهربان باش (مثل خورشید) ۳. اگرکسی اشتباه کرد آن رابپوشان (مثل شب) ۴. وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ) ۵. متواضع باش و کبر نداشته باش (مثل خاک) ۶. بخشش و عفو داشته باش (مثل دریا ) ۷. اگر می خواهی […]

دسته‌بندی نشده ۱۸ تیر ۱۳۸۶
بستنی وانیلی و روش مهندسی

بخش پونتیاک شرکت خودروسازی جنرال موتورز شکایتی را از یک مشتری با این مضمون دریافت کرد: «این دومین باری است که برایتان می‌نویسم و برای این که بار قبل پاسخی نداده‌اید، گلایه‌ای ندارم؛ چراکه موضوع از نظر من نیز احمقانه است! به هر حال، موضوع این است که طبق یک رسم قدیمی، خانواده ما عادت […]

دسته‌بندی نشده ۱۳ تیر ۱۳۸۶
The Ideal Job

Being Your Own Boss—Part I: The Ideal Job WATTS S. HUMPHREY This is the first of a series of columns on our work as developers and how we can have truly satisfying jobs. This first column in the series discusses ideal jobs, what developers like about their work, and what they find annoying and unpleasant. […]

دسته‌بندی نشده ۱۲ تیر ۱۳۸۶
هیچم به سخت جانی خود این گمان نبود

دوست خوبم، علی (آدمیات)، میخواهد دیگر ننویسد: این آخرین یاداشت این وبلاگه نوشتن اینجا دیگه برام خیلی سخته از همتون تشکر می‌کنم: هم از دوستانی که اومدن و با نوشتن نظرشون افق‌های جدیدی به روم باز کردن هم ازرفقایی که دورادور حرفشون رو گفتن و راهنماییم کردن و هم ازدوست عزیزی که باعث شد یه […]

دسته‌بندی نشده ۱۲ تیر ۱۳۸۶
شرکتی که بالاخره ورشکست شد

دوست عزیزم آقای علی عبداللهی مطلبی در وبلاگشان با عنوان “شرکتی که بالاخره ورشکست شد” قرار داده‏اند که خواندنش واقعاً هر انسانی را آزرده می‏کند. از آنجا که وضعیت روحی دوست علی، کاملاً برایم قابل لمس بود(چرایش بماند!)، نزدیک بود زار زار گریه کنم . به خصوص با این جمله که:“این بار که پیش دوستم […]