یادگیری کانبان (۷)

  • یوسف مهرداد

مترجمها: یاسر کازرونی، مریم معصومی‌راد

یوآخیم با صدای بلند به گروهی که جلوی تابلو جمع شده ­بودند، گفت: «خب بچه‌ها! بیایید از همین اول، کار رو ساده کنیم و برگه‌ها رو به­‌ترتیب اولویت از بالا به پایین مرتب کنیم. این کار، برای بعد مفیده چون می­تونید به سادگی مهم­ترین کار هر ستون رو ببینید.»

مارکوس پرسید: «کار روی هر قلم را چه‌­طوری شروع می‌­کنید؟ اولین کاری که باید انجام بدید چیه؟» فرانک گفت: «معمولاً با یک جلسه طراحی شروع می‌­کنیم. که چه‌­طوری کار رو پیاده‌سازی کنیم؟ برای چه کاری می­‌تونیم از سکوی نرم‌­افزاری (Platform) موجود استفاده کنیم؟ آیا برای راهکار نرم‌­افزاری جدید باید از مؤلفه‌های پیاده‌سازی شده در سایر تیم‌ها استفاده کنیم؟ معمولاً این جور کارها رو انجام می‌دیم.»

بِث گفت: «البته مستنداتی هم برای پاسخ این پرسش‌ها تهیه می‌کنیم

یوآخیم پرسید: «شما به این کار چی می‌گید؟»

سزار گفت: «با کلمه‌ی «طراحی» موافقید؟»

فرانک گفت: « آها…، نه، درست نیست. در این مرحله باید کارهای زیادی انجام بشه. شاید «تحلیل» (Analyze) کلمه‌ی مناسب­تری باشه.» و از مارکوس پرسید: «نظر شما چیه؟»

1002.png

مارکوس رو به روی گروه ایستاد و گفت: «من نظری ندارم. این گردش‌ِکار تیم شماست. به جای من، از تیم بپرسید. نظر شماها چیه؟»

دافنه گفت: «بله. تحلیل کلمه‌ی مناسب­تری‌ یه.» بقیه هم به­‌نشانه‌ی موافقت سر تکان دادند.

مارکوس پرسید: «کاری هست که الآن مشغول تحلیل اون باشید؟»

اعضای گروه موافقت کردند تا دو تا از برگه‌ها را در ستون تحلیل قرار دهند.

یوآخیم گفت: «گردش کار رو تا مرحله‌ی «عملیاتی شدن» ( In production) دنبال کنید.» یوآخیم با خودش فکر ‌کرد که بعضی اوقات یکسری واژه‌های ناب (Lean) پشت سر هم تبدیل به شعر می‌شوند. نگاه سریعی به اطراف انداخت و متوجه شد که بقیه هنوز منظورش را نفهمیده‌اند. سرفه‌ای کرد و گفت: «خب! بعد از تحلیل چی‌کار می‌­کنید؟»

در ادامه، اعضای تیم ستون­های توسعه (Development) و آزمون (Testing) را به تابلو اضافه کردند و برگه‌­های کارهای موجود را روی این ستون‌­ها چسباندند. سپس خیلی کوتاه در مورد معنی کار «انجام ‌شده» (Done) با هم بحث کردند. آنها تصمیم گرفتند در گردش‌کار مرحله­‌ای برای پذیرش(Accept) اضافه کنند و نام «پذیرش» را روی ستون آن قرار دادند. وقتی این کار تمام شد، آدام متوجه شد که سه تا از برگه‌های ستون «آزمون» قبلاً آزمون شده‌اند و منتظر تأیید سزار هستند. بنابراین تصمیم گرفتند سه برگه را به ستون «پذیرش» در کنار برگه‌ی دیگری که در آن ستون قرار داشت منتقل کنند.

آدام پای تابلو رفت و برگه­‌ها را از ستون آزمون به ستون پذیرش منتقل کرد.

1001.png

یوآخیم گفت: «بعدش چی؟ کارها رو تحلیل می­‌کنید، پیاده‌سازی می­‌کنید، آزمون می‌کنید و می‌پذیرید. چه کارهای دیگه‌ای لازمه تا کار تموم شه؟»

اریک گفت: «خوش‌تیپ! خب ما باید کارها را روی سرویس‌دهنده‌های عملیاتی تحویل بدیم.»

دافنه بی‌معطلی گفت: «و منظورت از «ما» چیه؟»

اریک با حسرت آهی کشید و گفت: «عملیات» (Ops)

مارکوس گفت: «اون دیگه چیه؟»

فرانک مؤدبانه توضیح داد: «خب منظورش بخش عملیاته.»

دافنه زیر لب گفت: «بخش عملیاتِ شرکت به شرکت دیگری برون­سپاری (Outsourcing) شده ­است. و این مسأله، زمان استقرار محصول نهایی رو افزایش می‌ده.»

«اولین کاری که اونها کردند این بود که دسترسی ما رو به سرورهای عملیاتی قطع کردند.»

یوآخیم پرسید: «فکر می‌کنم مجبورید منتظر بمونید تا نسخه به تیم عملیات تحویل بشه. بعدش چی؟»

اریک با ناامیدی گفت: «خب! اون­ها استقرار محصول رو شش بار در سال انجام میدن. و فعلاً هم تصمیم ندارن این رویه­ رو تغییر ِبدن.»

آدام گفت: «بنویسید «در انتظار عملیات» (Waiting for Ops) یا چیزی شبیه به این»

فرانک گفت: «آره، فعلاً همین کلمه خوبه. ادامه بدیم.»

1000.png

فرانک گفت: «اما اگر دوست داشته باشید، می‌­تونیم به اون «انجام شده» یا «خارج از دسترس» بگیم.»

مارکوس پرسید: «چرا؟»

دافنه گفت: «چون تنها کاری که باقی مونده، عملیاتی کردنه که دست ما نیست.»

فرانک ادامه داد: «آره، ما بعد از این مرحله، کار زیادی نداریم.»

یوآخیم و مارکوس نگاهی به هم کردند و بدون گفتن کلامی این سوال را بین خودشان رد و بدل کردند که «نوبت کیه؟ من یا تو؟». ظاهراً نوبت یوآخیم بود.

یوآخیم پرسید: «مشتری شما کیه؟»

فرانک پرسید: «منظورت از «مشتری» چیه؟»

یوآخیم توضیح داد: «خب، چه کسی به کارها و ویژگی­‌های انجام‌شده‌ی شما علاقه‌­منده.»

فرانک هم توضیح داد: «خب، ذی­نفعانی (Stakeholders) که نیازمندی­های سیستم رو نوشتند.»

یوآخیم موذیانه گفت: «واقعاً؟»

بِث متفکرانه گفت: «آها…، لطفاً دوباره «مشتری» رو برای من تعریف کنید.»

وقتی اعضای تیم بیش­تر راجع به موضوع فکر و گفتگو کردند، به این نتیجه رسیدند که کاربران اینترنتی بانک مهم­ترین مشتریان آنها هستند که به کلی آنها را فراموش کرده بودند.

سزار گفت: «زمانی کار برای این دسته از مشتریان، «انجام ‌شده» محسوب می­‌شه که بتونند از محصول استفاده کنند.»

یوآخیم با پرسش خود، آنها را تحت فشار قرار داد: «پس ستون «در انتظار عملیات» چی؟ آیا این کار (در انتظار عملیات)، کاربر نهایی شما رو خوشحال‌تر می‌­کنه؟»

بِث گفت: «البته که نه. اما فرایند ما این شکلیه. چه کاری از دست ما برمی‌آد؟»

یوآخیم رو به گروه کرد و پرسید: «اگر از شما بخواهیم که همه‌ی برگه‌های «در انتظار عملیات» رو روی تابلو بچسبونید، چند تا برگه می‌شه؟»

قبل از اینکه کسی فرصت صحبت کردن پیدا کند، اریک جواب داد: «یک کامیون!»

فرانک گفت: «خب. تعداد اون­ها خیلی زیاده. آخرین انتشار…..» سکوت کرد وبعد از کمی فکر کردن گفت: «فکر می‌کنم چهارشنبه‌ی این هفته یک نسخه بالا می‌آد. حدس می­‌زنم حدود ۲۵ تا ۴۰ تا قلم توش باشه.»

مارکوس رو به سزار کرد و پرسید: «پروژه‌هایی که «در انتظار عملیات» هستند چه فایده‌ای برای مشتریان شما دارند؟» و به ستون آن اشاره کرد.

سزار گفت: «عملاً هیچی! ما هم دوست داریم این رویه متوقف بشه. ولی همون­طور که بِث گفت، این موضوع اصلاً دست ما نیست.»

یوآخیم پرسید: «می­‌تونید اون رو تغییر بدید؟»

سزار آهی کشید و گفت: «آسون نیست. بودجه‌ی اون‌ها جداست، مدیریت اون‌ها جداست و حتی ساختمان اون‌ها هم جداست.»

بخش بعدی
بخش قبلی

https://bibalan.com/?p=1195
یوسف مهرداد

یوسف مهرداد


کانال تلگرام

نظرات (2)

wave
  • یادگیری کانبان (۶) | سُماموس

    ۲۶ آبان ۱۳۹۵ در ۲۲:۰۵

    […] بخش بعدی بخش قبلی […]

    پاسخ
  • یادگیری کانبان (۸) | سُماموس

    ۲۶ آبان ۱۳۹۵ در ۲۲:۰۶

    […] بخش قبلی […]

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای خروج از جستجو کلید ESC را بفشارید