پیشگفتار
آن چه میخوانید مقدمهی جلد دوم کتاب «اصول و روش کاربردی اسکرام» است که در مراحل نهایی انتشار قرار دارد. امیدورام این نوشته، بخشی از احساس مرا به نرمافزار که آن را «لذت توسعهی نرمافزار» مینامم نشان دهد. [این جمله را همیشه به یادبرنامهی «لذت نقاشی» از «باب راس» میگویم].
این متن، گفتگوی صمیمانهی من با خوانندگانی بزرگمنشی است که افتخار دیدارشان را نخواهم داشت. برای همهی آنها شادی، تندرستی و پیروزی آرزومندم.
مقدمهی مترجم (۲)
تجربه نشان میدهد که استفاده از فناوری و دانش نوین اگر با آموزش و استفاده از مراجع معتبر همراه نباشد، به بیراهه خواهد رفت. تجربههایی چون شیءگرایی، UML و RUP در گذشته و متدهای Agile در چند سال اخیر، گواه این مطلب است و متأسفانه نمونههای زیادی از این موارد وجود دارد. مدیرعامل یکی از شرکتهای بزرگ نرمافزاری میگفت: «از تیمی خواستم تا برای پروژهاش برنامهی بلندمدتتری ارائه کند، مدیر تیم گفت: چون متدولوژی ما اسکرام است برنامهریزی بلندمدت نداریم! فقط کارهای یک ماه آینده [اسپرینت جاری] را برنامهریزی میکنیم!». با چهرهای متعجب از من پرسید: «آیا متدهای چابک واقعاً این گونهاند؟!». پاسخ واضح است: خیر!
بسیاری از افراد بر این باورند که برنامهریزی در اسکرام فقط شامل «برنامهریزی اسپرینت» است. این کتاب به ما میآموزد که «برنامهریزی اسپرینت» فقط بخش کوچکی از برنامهریزی در اسکرام است و نباید از برنامهریزی سبد محصول، برنامهریزی محصول و برنامهریزی انتشار غافل شد.
در این کتاب میتوانید پاسخِ پرسشهای مهمی را پیدا کنید که فقط هنگام استفاده از اسکرام برای شما مطرح خواهند شد: اجرای یک پروژهی جدید بر اساس اسکرام شامل چند مرحله (فاز) است؟ نقشها، فراوردهها و فعالیتهای هر مرحله کدامند؟، چگونه متدهای چابک، پروژههای بزرگ را (که شامل چندین سیستم هستند) مدیریت میکنند؟ چگونه میتوان از اسکرام در شرکتهای بزرگ که دارای چندین تیم توسعه هستند استفاده کرد؟ و آیا میتوان در برنامهریزی سالانهی شرکتهای نرمافزاری از متدهای چابک استفاده کرد؟
به جرأت میتوان گفت شرکتهایی که برنامهریزی را جدی میگیرند و دانش و مهارت انجام آن را دارند، انگشتشمارند. در حالی که در متدهای چابک نمیتوان از برنامهریزی به سادگی گذشت. همانطور که در جلد اول نیز گفته شد متدهای چابک بر دو نکتهی کلیدی تأکید میکنند: پیشبینی در ابتدای کار (Up-front Anticipation) و تطبیق بهموقع (Just in time Adaptation) در میانهی راه. اما اکثر شرکتها و تیمهای ما فقط «تطبیق» را انجام میدهند و آن هم نه تطبیق بهموقع بلکه تطبیق موردی (Ad-hoc). در نتیجه فرهنگ مدیریتی کوتاهمدت و حتی مدیریت لحظهای (موردی) و نداشتن برنامهی میانمدت و بلندمدت، چالشی بسیار بزرگ و سدی محکم برای استفادهی درست از متدهای چابک در کشورمان است. این کتاب، مرجع بسیار مفیدی برای برنامهریزی میانمدت و بلندمدت در شرکتهای نرمافزاری است.
تیمهای توسعهی نرمافزار معمولاً به نداشتن برنامه مشهورند! حکایت روابط نامناسب واحدهای PMO با تیمهای توسعه، مثنوی هفتاد من است. واحدهای PMO با حمایت مدیران ارشد، تیمهای توسعه را وادار میکنند تا برنامههای خود را در قالبهای مرسوم مانند نمودار گانت تهیه کنند و میزان پیشرفت کار را بر اساس آن گزارش کنند. مشاجرات، اتهامزنی و فرافکنیها بخش ناخوشایندی از این مثنوی است. در یکی از شرکتها، مدیرعامل از مدیرانش خواسته بود تا برنامههای خود را به واحد برنامهریزی ارائه دهند. طبیعی بود که واحد توسعهی محصول از همهی واحدها عقبتر باشد! برای جبران این عقبماندگی، ابتدا آموزشهایی بر اساس این کتاب به اعضای تیم داده شد و از آنها خواسته شد بر اساس رویکردهای برنامهریزی انتشار (تاریخثابت و محدودهثابت)، کارها را برنامهریزی کنند و به واحد برنامهریزی ارائه نمایند. بعد از مدتی که از اجرای برنامهریزی انتشار گذشت، واحد توسعهی محصول، بانظمترین و دقیقترین واحد در همکاری با واحد برنامهریزی شد.
گزیده:
برای موفق شدن،
اشتیاق به پیروزی باید بیشتر از ترس از شکست باشد.
بیل کازبی
دیدگاهتان را بنویسید