مترجمها: یاسر کازرونی، مریم معصومیراد
قلمهای کاری (ادامه)
اعضای تیم در مورد برخی برگهها بحث کردند اما برای بیشتر بخشها آنها بهسرعت درمورد نوع کار برای یک قلم کاری خاص تصمیمگیری کردند. پس از مدتی کوتاه، به عقب رفتند و به تابلو نگاه کردند.
مارکوس گفت: ”حالا یه کم بیشتر میتونیم ببینیم که روی چی کار میکنیم. بهعلاوه، اگر تابلو با برگههای یادداشت قرمز شروع به پر شدن کنه، باید بشینیم و در مورد کیفیت یه صحبت جدی داشته باشیم، درسته؟ تابلو با ما حرف میزنه، و درمورد وضعیت کارِ مون به ما اطلاعات میده. حالا میتونید بفهمید که منظور ما از «رادیاتور اطلاعات» که قبلاً گفتیم چیه؟“
همه موافق بودند. به راحتی قدرت تصویرسازی دیده میشد و میشد دید که چگونه معیارهای سادهای مثل تغییر رنگ یک برگه میتواند در برجسته کردن ویژگیهای مهمی مثل نوع کاری که بوسیلهی هر برگه یادداشت نمایش داده میشود موثر باشد.
مارکوس دستهایش را بههم زد و گفت: ”عالیه! حالا برای کاری که باید روی هر قلم کاری انجام بدیم یه تابلو با گردش کاری و یه الگوی ساده داریم. بیاید ببینیم چطوری قلمهای کاری در عرض تابلو حرکت میکنند و از اون چی میتونیم یاد بگیریم. “
یوآخیم حرف مارکوس را قطع کرد و گفت: ”یادتون باشه که این سفر تصویرسازی رو از کجا شروع کردیم.“
مارکوس گفت: ”ما میخوایم تابلو و هرچی که روش هست به ما اطلاعات بده. این اطلاعات به ما میگن کارهای ما چهطوری انجام میشن و بدینترتیب میتونیم از اونها یاد بگیریم. نفع اصلی ما دیدن وضعیت هر قلم کاری نیست، البته مهمه ولی نفع اصلی اینه که در تصمیمگیری به ما کمک کنه و فرایندهای کاری ما رو بهبود بده و بفهمیم که اون چه جوری کار میکنه. این تازه اول کاره و تمومی نداره“
مارکوس ادامه داد: ”تصویر کارها یه قاعده کلی و مهم در کانبانه: کار رو به تصویر بکشید.“
یوآخیم گفت: ”درسته. دلیل اصلی اون هم اینه که نمیتونید چیزی رو که نمیبینید بهبود بدید. موافقید؟“
به خاطر داشته باشید که نمیتوانید آنچه را که نمیبینید، بهبود دهید.
چه چیزی روی کارت میرود؟ از روی کارت، شما باید: ○ وضعیت هر قلم کاری را ببینید ○ قادر باشید تصمیم گیری کنید که چه کاری باید در مورد آن انجام دهید ویژگیهای مشترک عبارتند از: ○ شرح قلم کاری ○ شناسه در سیستم الکترونیکی ○ مهلت انجام کار ○ چهکسی روی قلم کار میکند ○ نوع کار (برای نمونه، خطا یا عادی) |
اعضای تیم درحالیکه بهنظر میرسید موافق هستند، سرهای خود را بهنشانه تأیید تکان دادند. سزار گفت: ”کاملاً، و ما واقعاً ارزش اون رو میبینیم. ولی بعدش باید چه کار کنیم؟“
یادگیری کانبان (۱۰) | سُماموس
۹ آذر ۱۳۹۵ در ۲۲:۵۶[…] بخش بعدی […]
یادگیری کانبان (۱۲) | سُماموس
۱۸ آذر ۱۳۹۵ در ۱۰:۱۵[…] بخش قبلی […]
یادگیری کانبان (۱۳) | سُماموس
۲۵ آذر ۱۳۹۵ در ۱۹:۵۱[…] بخش قبلی […]