یادگیری کانبان (۱۴)

  • یوسف مهرداد

مترجمها: یاسر کازرونی، مریم معصومی‌راد

پاس دادن سکه‌ها (ادامه)

مارکوس به ردیف‌های خلاصه‌شده‌ جدول اشاره کرد و با صراحت پرسید: ”اول، به زمانی که اولین سکه به مشتری می‌رسه توجه کنید. وقتی دسته­‌های سکه رو کوچک­‌تر کردیم، چه اتفاقی برای زمان افتاد؟

فرانک سرش را با ناباوری تکان داد و گفت: ”زمان کم شد. ۵۰ ثانیه در مقابل ۴ ثانیه، شگفت­‌انگیزه!“

”و در مورد زمان کل چه‌­طور؟“

دافنه که خیلی تحت تأثیر قرار نگرفته ­بود، گفت: ”خب البته زمان کل هم کم شد.

فرانک هنوز نمی‌­توانست عددها را باور کند و بارها و بارها به اعداد نگاه کرد و گفت: ”ولی نه به اندازه‌ی زمان اولین تحویل که خیلی عالیه“.

یوآخیم گفت: ”حالا به زمان مربوط به هر یک از کارگران نگاهی بندازید.“ و چند ثانیه به آن­ها مهلت داد تا عکس‌العمل نشان دهند.

سپس سرفه کرد، به دافنه چشمکی زد و افزود: ”وجه مشترک همه اونها چیه؟ به هیچ فرد خاصی اشاره نکنید.“ دافنه متوجه شوخی او شد و برایش دست تکان داد.

سزار گفت: ”خب، این هم به همون اندازه عجیب و غریب به‌نظر می­‌رسه، این زمان­ها هم­زمان با کم شدن زمان‌های دیگر، زیاد می‌شن. این چه­‌طور ممکنه؟“ و در انتظار جواب، به مارکوس و یوآخیم خیره شد.

مارکوس توضیح داد: ”با این تمرین ساده به شما نشون دادیم که وقتی تعداد قلم‌های کاری در جریان که همزمان انجام می‌شوند را کم می‌کنید «زمان انجام کار» رو کاهش می­دید. توجه داشته باشید که به همون اندازه کار انجام می‌­دید، اما به یه روش دیگه کار می­‌کنید-با دسته­‌های کوچک­‌تر و«کار در جریان» هم‌زمان کم‌تر.

یوآخیم گفت: ”یا WIP، ‌که قبلاً در مورد اون در انجمن کانبان شنیده‌اید.“

به یاد داشته باشید کار در جریان (WIP) تعداد قلم‌های کاری است که شما هم‌زمان در حال انجام آن هستید. حجم کم­تری از کار در جریان، منجر به جریان سریع­تر فرآیندهای کاری شما می شود: زمان کوتاه‌تر انجام کار.

مارکوس با پوزخندی که روی صورت داشت، گفت: ”اگه انجمن کانبان حروف اختصاری سه حرفی عجیب و غریبش رو نداشت، نمی­‌تونست خیلی انجمن به حساب بیاد، نه؟“

یوآخیم به تابلو اشاره کرد و گفت: ”همان­طور که دیدید، این کار تأثیر چشمگیری بر زمان انجام کل کار داره که در این مورد، زمان از ۵۰ به ۲۰ ثانیه رسید. اما اتفاق دیگه‌ای هم افتاد. وقتی ما با دسته‌­های بیست‌تایی سکه کار می‌­کردیم، اولین و آخرین سکه را هم­زمان تحویل دادیم؛ اما با قلم‌های کوچک‌تر ما اولین سکه رو بعد از چهار ثانیه داشتیم. وقتی دسته‌های بیست‌تایی داریم، زمان برای تحویل اولین سکه یک دهم کمتره.“

مارکوس کمی بازویش را تکان داد و گفت: ”دسته­‌های کوچک­‌تر همراه با کار در جریان کمتر، هر دو، سرعت کل بهتری به شما می‌ده و اجازه می‌ده چابک­‌تر باشید چون‌که می‌تونید کار‌های مهم و کوچک رو زودتر تحویل بدید. متوجه شدید که چرا این می‌تونه یه مزیت باشه؟“

مارکوس ادامه داد: ”البته فقط این مزیت‌ها رو نداره. اما چی می‌شه اگه در روش به هوا پرتاب کردن سکه‌ها یه چیزی اشتباه باشه؟ چی می‌شه اگه مشتری انتظار داشته باشه سکه­‌ها روی لبه وایسن-تفاوت در اندازه‌ی دسته‌ها چه تفاوتی ایجاد می‌­کنه؟“

دافنه گفت: ” از اون­ جایی­‌که سکه‌­ها را قبل از این­که هرکدوم کار خودمون را تموم کنیم، تحویل نمی‌­دیم، مجبور می‌شیم که تموم کار رو دوباره انجام بدیم. در تکرار اول این اتفاق افتاد.“

یوآخیم درحالیکه روی صحبتش با سزار بود، گفت: ”نهایتاً، تمرکزمون رو در استفاده یکسان و شدنی از توانایی هر کارگر از دست می‌­دیم. در تکرار اول، زمان انتظار تا انجام‌شدن کار تا آخرین کارگر زیاد بود، اما هر کارگر موثر عمل کرد و زمانی­‌که کارش روی دسته‌ها تموم می‌شد، اون‌ها رو به نفر بعدی می‌داد. از طرف دیگه، در تکرار آخر که کوتاه‌ترین زمان انجام کار را داشت، اون‌ها بصورت تکی کارایی کمی داشتند ولی بصورت تیمی موثرتر بودن.“

به خاطر داشته ­باشید بهینه‌­سازی فرآیند شما برای جریان سریع­تر منجر به بهره‌برداری ناچیز از منابع می‌­شود.

آدام دست به سینه به عقب تکیه داد. او نفس عمیقی کشید و گفت: ”از وقفه انداختن تو کارِتون متنفرم، اما کار ما «واقعیه» و کمی پیچیده­‌تر از اینه. امیدوارم درک کنید؟“ آدام خسته به‌نظر می‌رسید.

k4

مارکوس سعی کرد بحث را باز کند: ”منظورت چیه؟ لطفاً توضیح بده.“

آدام گفت: ”برای شروع، قلم‌ها در یه جریان پیوسته مثل این (تمرین) نمی‌رسه. اون‌ها بین ما جلو و عقب می‌­شن. من کمی آزمون انجام می‌دم، بعد کمی بیش‌تر کدنویسی انجام می‌شه، دوباره آزمون بیشتری انجام می­‌دم و حتی ممکنه نیازمندی­‌ها تغییر کنه.“

”در ثانی، قلم‌هایی که ما رسیدگی‌ می‌کنیم اندازه‌­های متفاوتی دارن. سکه‌­ها و کار دقیقاً همیشه یکسان هستند.“

یوآخیم وقتی دید که سزار به ساعت خود نگاه می­‌کند، حرف آدام را قطع کرد و گفت: ”به نکته‌های خوبی اشاره کردی، حق با توئه. این فقط یه ساده‌سازی و یه شبیه­‌سازیه که هدفش نمایش یه اصل سادست: که کار در جریان کم­تر منجر به کاهش زمان انجام کار می‌شه. در واقع، عامل‌های زیاد دیگه‌ای حین انجام کار وجود دارن که شما مجبورید بین اون‌ها سبک و سنگین کنید، ولی اصل اساسی همچنان پابرجاست.“

مارکوس سعی کرد بحث را تمام کند: ”خیلی مزیت‌های زیاد دیگه‌ای کوتاه کردن زمان انجام کار و محدود کردن تعداد کار در جریان دارن که الآن وقت پرداختن به اون‌ها رو نداریم. از این تمرین تا حدی برای باز کردن دیدتون استفاده شد و چیزی که الآن مهمه این‌ که اصل رو فهمیده باشید. بیایید دوباره تمرین عملی انجام بدیم و دور تابلو جمع بشید؛ چه­‌طوری می­‌تونید این اصل رو در کارِتون و تابلوتون اعمال کنید؟“

محدود کردن کار در جریان

  • همزمان روی قلم‌های کمتری کار کنید
  • دسته‌های کوچک‌تر به منزله‌ی زمان کوتاه‌تر انجام کار
  • کاهش کارایی منابع که کارایی گردش کار را افزایش می‌دهد
  • بازی‌ها/شبیه‌سازها مثل پاس دادن سکه‌ها می‌توانند یک روش عالی برای آموزش مفاهیم انتزاعی باشند
بخش قبلی

بخش بعدی

https://bibalan.com/?p=1477
یوسف مهرداد

یوسف مهرداد


کانال تلگرام

نظرات (2)

wave
  • یادگیری کانبان (۱۳) | سُماموس

    ۵ دی ۱۳۹۵ در ۲۲:۳۶

    […] بخش بعدی […]

    پاسخ
  • یادگیری کانبان (۱۵) | سُماموس

    ۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ در ۰۰:۳۰

    […] بخش قبلی […]

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای خروج از جستجو کلید ESC را بفشارید