یادگیری کانبان (۱۶)

  • یوسف مهرداد

مترجمها: یاسر کازرونی، مریم معصومی‌راد

کار در جریان(ادامه)

 

یوآخیم پای فلپ‌چارت رفت و به اولین چالش اشاره کرد: ”طبق تجربه‌ای که ما داریم، وقتی به طور منظم سیستم شما خروجی داشته باشه، تقاضا برای تخمین‌­ها و پیش‌­بینی­های دقیق کم می‌شه. دوم این‌که روی تعداد کارهایی که به‌­طور هم­زمان انجام می‌دید محدودیت دارید و دیگه احساس نمی‌کنید که در باتلاقی از کار گیر کرده‌اید. اگر کسی بخواد یه قلم کاری جدید اضافه کنه، باید به ازای اون تصمیم بگیره و یکی از اون‌ها رو ببره بیرون.

یوآخیم همین­‌طور که حرف می­‌زد، نقطه‌­هایی روی فلپ‌چارت می‌­گذاشت.

  • ما معمولاً کارها را دیر انجام می‌دهیم
  • بیشتر اوقات برآوردها غلط هستند ·
  • تیم در باتلاقی از کارها گیر کرده است ·
  • اولویت­ها مشخص نیستند ·
  • از هرجایی کار به تیم سپرده می‌­شود
  • معلوم نیست که کی چه کار می‌کند ·

دافنه وسط حرف‌های او پرید و گفت: ”این کار به خودی خود اولویت‌­بندی رو آسون‌تر می‌کنه. درسته که کارهای کمتری رو شروع‌ می‌کنید اما حالا یه چیزی برای نشون دادن و یه دلیل دارید. کاری که دارید انجام می‌دید، روی تابلو است.

مارکوس جواب متعارف هر مشاوری را داد: ”بستگی داره. به‌­طور کلی، حد پایین بهتره، ولی حد خیلی کم هم می‌تونه عواقب بدی داشته باشه. فرض کنید هر کدوم از شما روی یه قلم کار می­‌کنه. این موضوع خیلی به نفع جریانِ کاره؛ وقتی برای پیاده‌­سازی آماده شه، توسعه‌دهنده‌ها می‌تونند اون رو انتخاب کنند و روی اون شروع به کار ­کنند. به محض این­که پیاده­‌سازی تموم بشه، آدام آمادست تا تست رو شروع کنه. با این سناریو مشکلی ندارید؟“

لحظه‌ای بعد، فرانک سکوت را شکست: ”توی این سناریو زمان انتظار به نظر زیاد میاد، یا یه چیزی رو فراموش کردم؟“

مارکوس با شصتش نظر فرانک را تایید کرد: ”نه، کاملاً درسته. کاهش کار در جریان باعث اتلاف منابع می­‌شه که برای زمان انجام کار خوبه اما خیلی از شرکت­ها حاضر نیستن به آدم‌هایی که بیکار هستن حقوق پرداخت کنن.

یوآخیم بحث را پایان داد و گفت: ”لازمه بین جریان سریع کار و کار کردن مدام آدم‌ها تعادل ایجاد کنید. شما حد پایینی از کار در جریان رو می‌خواید ولی احتمالاً مقدارش عدد «یک» نیست“.

دافنه گفت: ”بازم به ما کمکی نشد که بفهمیم چه مقداری رو باید در نظر بگیریم.“

k7

یوآخیم شانه‌اش را بالا انداخت و گفت: ”نه، متاسفانه ما نمی‌تونیم بگیم.“

این چیزیه که خودتون باید به اون برسید و به‌­طور مرتب اون رو بهبود بدید تا بطور مداوم جریان سریع‌تر و بهتری در گردشِ کارتون داشته باشید.

طاقت فرانک تمام شد و گفت: ”بسیار خب، تعداد قلم‌های کاری هم­زمان رو تغییر می‌­دیم. اما از چی به چی؟ شما یه معیاری باید به ما بدید!“

یوآخیم گفت: ”شروع آسونی داره. هر کی با یه قلم روی تابلو شروع می‌کنه. خیلی زود می‌بینید که کلی از مشکلات در یه جا تلنبار شده، مثلاً زمانی‌­که توسعه‌دهنده‌ها یه شرایط سختی رو دارند.“

دافنه با شوخی و کنایه گفت: ”«منظور» شما از این حرف‌ها چیه؟“ البته دافنه سریع بود و همه این را می‌دانستند.

یوآخیم گفت: ”بعضی کارها بیش‌تر از بقیه طول می­‌کشن، تا تموم بشن. این­که جریان کار در کجا یواش یا متوقف می‌­شه، مهم نیست. اون ­چیزی که مهمه این‌که شما در این باره چیکار می‌کنید.

مارکوس یادداشت­های روی تابلو را پاک کرد و با دافنه مشورت کرد: ”اگه بگم چون دو تا توسعه‌دهنده داریم فکر می‌کنیم که دو تا قلم‌ اندازه‌ی معقولی برای پیاده‌سازی همزمانِ، درسته؟“

دافنه پاسخ داد: «حتماً»

بخش قبلی

بخش بعدی

https://bibalan.com/?p=1587
یوسف مهرداد

یوسف مهرداد


کانال تلگرام

نظرات (2)

wave
  • یادگیری کانبان (۱۵) | سُماموس

    ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۶ در ۱۰:۵۱

    […] بخش بعدی […]

    پاسخ
  • یادگیری کانبان (۱۷) | سُماموس

    ۱۵ شهریور ۱۳۹۶ در ۲۳:۴۴

    […] بخش قبلی […]

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای خروج از جستجو کلید ESC را بفشارید