مترجمها: یاسر کازرونی، مریم معصومیراد
کار در جریان(ادامه)
یوآخیم پای فلپچارت رفت و به اولین چالش اشاره کرد: ”طبق تجربهای که ما داریم، وقتی به طور منظم سیستم شما خروجی داشته باشه، تقاضا برای تخمینها و پیشبینیهای دقیق کم میشه. دوم اینکه روی تعداد کارهایی که بهطور همزمان انجام میدید محدودیت دارید و دیگه احساس نمیکنید که در باتلاقی از کار گیر کردهاید. اگر کسی بخواد یه قلم کاری جدید اضافه کنه، باید به ازای اون تصمیم بگیره و یکی از اونها رو ببره بیرون.“
یوآخیم همینطور که حرف میزد، نقطههایی روی فلپچارت میگذاشت.
|
دافنه وسط حرفهای او پرید و گفت: ”این کار به خودی خود اولویتبندی رو آسونتر میکنه. درسته که کارهای کمتری رو شروع میکنید اما حالا یه چیزی برای نشون دادن و یه دلیل دارید. کاری که دارید انجام میدید، روی تابلو است.“
مارکوس جواب متعارف هر مشاوری را داد: ”بستگی داره. بهطور کلی، حد پایین بهتره، ولی حد خیلی کم هم میتونه عواقب بدی داشته باشه. فرض کنید هر کدوم از شما روی یه قلم کار میکنه. این موضوع خیلی به نفع جریانِ کاره؛ وقتی برای پیادهسازی آماده شه، توسعهدهندهها میتونند اون رو انتخاب کنند و روی اون شروع به کار کنند. به محض اینکه پیادهسازی تموم بشه، آدام آمادست تا تست رو شروع کنه. با این سناریو مشکلی ندارید؟“
لحظهای بعد، فرانک سکوت را شکست: ”توی این سناریو زمان انتظار به نظر زیاد میاد، یا یه چیزی رو فراموش کردم؟“
مارکوس با شصتش نظر فرانک را تایید کرد: ”نه، کاملاً درسته. کاهش کار در جریان باعث اتلاف منابع میشه که برای زمان انجام کار خوبه اما خیلی از شرکتها حاضر نیستن به آدمهایی که بیکار هستن حقوق پرداخت کنن.“
یوآخیم بحث را پایان داد و گفت: ”لازمه بین جریان سریع کار و کار کردن مدام آدمها تعادل ایجاد کنید. شما حد پایینی از کار در جریان رو میخواید ولی احتمالاً مقدارش عدد «یک» نیست“.
دافنه گفت: ”بازم به ما کمکی نشد که بفهمیم چه مقداری رو باید در نظر بگیریم.“
یوآخیم شانهاش را بالا انداخت و گفت: ”نه، متاسفانه ما نمیتونیم بگیم.“
”این چیزیه که خودتون باید به اون برسید و بهطور مرتب اون رو بهبود بدید تا بطور مداوم جریان سریعتر و بهتری در گردشِ کارتون داشته باشید.“
طاقت فرانک تمام شد و گفت: ”بسیار خب، تعداد قلمهای کاری همزمان رو تغییر میدیم. اما از چی به چی؟ شما یه معیاری باید به ما بدید!“
یوآخیم گفت: ”شروع آسونی داره. هر کی با یه قلم روی تابلو شروع میکنه. خیلی زود میبینید که کلی از مشکلات در یه جا تلنبار شده، مثلاً زمانیکه توسعهدهندهها یه شرایط سختی رو دارند.“
دافنه با شوخی و کنایه گفت: ”«منظور» شما از این حرفها چیه؟“ البته دافنه سریع بود و همه این را میدانستند.
یوآخیم گفت: ”بعضی کارها بیشتر از بقیه طول میکشن، تا تموم بشن. اینکه جریان کار در کجا یواش یا متوقف میشه، مهم نیست. اون چیزی که مهمه اینکه شما در این باره چیکار میکنید.“
مارکوس یادداشتهای روی تابلو را پاک کرد و با دافنه مشورت کرد: ”اگه بگم چون دو تا توسعهدهنده داریم فکر میکنیم که دو تا قلم اندازهی معقولی برای پیادهسازی همزمانِ، درسته؟“
دافنه پاسخ داد: «حتماً»
یادگیری کانبان (۱۵) | سُماموس
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۶ در ۱۰:۵۱[…] بخش بعدی […]
یادگیری کانبان (۱۷) | سُماموس
۱۵ شهریور ۱۳۹۶ در ۲۳:۴۴[…] بخش قبلی […]