نکته جالبی از وبلاگ شارپدیا خواندم که جالب بود.
“افرادی وجود دارند که نتیجهی کارشون رو حتی از بچهشون هم بیشتر دوست دارند. کسی جرات داره بهشون بگه که بچهات زشته ؟!
چه راهحلی وجود داره که بتونید یه جوری متقاعدش کنید که بچهاش زشته؟ ازش که انتظار ندارید بره بچهاش رو سربهنیست کنه؟ حالا گیریم که شما ازش این انتظار رو داشتید، اون اینکار رو میکنه؟
راستی، تا کجا باید این «تلاش برای متقاعد کردن» رو ادامه داد”
موضوع برایم جالب بود به خصوص نمونههای آن در کارهای فنی. با خودم فکر کردم که اگر کسی از کارم ایراد بگیرد چه خواهم کرد؟ چرا که به قول قدما بهتر است اول یک سوزن به خودم بزنم بعد یک جوالدوز به دیگری. پیشنهاد میکنم شما هم سوزنی به خود بزنید.
توضیحات پویای عزیز به این مطلب که خواندنی است:
… بسیار جالب بود،و من شخصا بارها تجربه این را داشتهام که به حق باید بچه زشت خودم را در کار میکشتم، و اعتراف میکنم بسیار سخت است، من که فکر میکنم همیشه نتونسم به راحتی حقیقت رو در این زمینه بپذیرم، هرچند همیشه سعی میکنم بیشتر ازقبل و راحتتر خودم رو متقاعد کنم و اینکه به تجربه فهمیدم هرکدوم از این قتلها باعث پیشرفت من شدهاند.
گزیده:
درس معلم ار بود زمزمه محبتی جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را
طاهری راد
۲۴ فروردین ۱۳۸۷ در ۰۰:۰۰سلام
استاد مهرداد خسته نباشید، مطلب جالب بود.
با تشکر
پویا
۲۵ فروردین ۱۳۸۷ در ۰۰:۰۰باسلام.
بسیار جالب بود،و من شخصا بارها تجربه این را داشته ام که به حق باید بچه زشت خودم را در کار می کشتم،و اعتراف می کنم بسیار سخت است،من که فکر می کنم همیشه نتونسم به راحتی حقیقت رو در این زمینه بپذیرم ،هرچند همیشع سعی می کنم بیشتر ازقبل و راحت تر خودم رو متقاعد کنم و اینکه به تجربه فهمیدم هرکدوم از این قتلها باعث پیشرفت من شده اند