این روزها که کمی فرصت پیدا کردهام و این فرصت کمک کرده است تا تمرکزم را تا حدی به دست آوردهام، یک اتفاق خوب رقم زده شد. متنهای ترجمهشدهای که منتظر بازنگری من بودند، بازنگری کردم و خوشبختانه به پایان رسید.
متنهایی که بازنگری کردم، بخشهایی از کتابی است در مورد کانبان (Kanban). بعد از تمام شدن ترجمهی کتاب دو جلدی اسکرام، این بار نوبت کانبان بود که کتاب درخوری برایش انتخاب و ترجمه کنیم. چون گذشته، امیدوارم این بار هم بتوانیم ایدهها و نوآوریهای روز دنیا در حوزهی متدهای توسعهی نرمافزار را به عزیزان و دوستانمان تقدیم کنیم. همان طور که بارها عرض کردهام بر این باورم که “مترجمی” قبایی است که “بر تن من گشاد است”.
شایسته است تشکر دوبارهای داشته باشم از همهی عزیزان دلبندم که در گذشته برای تدوین و ترجمهی کتابها در کنارشان بودم: مظفر ایراف، پویا شهبازیان، شهاب فرحبخش، علیرضا اسماعیلی، ریحانه جعفری، امیر جلیلیفرد، مریم معصومی راد و یاسر کازرونی.
بد نیست یک نمونه از بازنگریها را برایتان بازگو کنم تا هم لبخند بر لبتان نقش ببندد و هم با دشواری کار ترجمه بیشتر آشنا شوید:
متن ترجمهشده:
به جای آنچه که فکر یا احساس میکنید و شواهد نامعتبری (داستانگونه؟) که دارید، با سیاستهای آشکار میتوانید پیرامون فرایندتان بر اساس دادههای عینی گفتگو کنید.
نظر بازنگر:
تکبیر! مرزهای ترجمه جا به جا شد! 🙂 😀
گزیده:
شروع کردن را متوقف کنید، تمام کردن را شروع کنید.
دیدگاهتان را بنویسید