یک نکته جالب اینجا این است که همه چیز در کمال خونسردی و آرامش انجام میشود و برای من که به سیستم “بدو بدو” و “عجلهای” عادت کردم، این موضوع در ابتدا آزاردهنده است.
دیروز با رویا رفته بودیم درمانگاه نزدیک خانه تا واکسن آنفلوآنزا بزنیم. واکسیناسیون یک طرح استانی است که برای همه انجام میشود. صف بود و کمی هم توی صف منتظر ماندیم و بعد هم که نوبت ما شد، رفتیم تا اطلاعات ما را ثبت کنند. یک خانم میان سال پشت میز نشسته بود و یک لپتاپ هم جلوی ایشان بود. مدتی طول کشید تا اطلاعات ما را ثبت کند. چون ما تازه وارد این استان شدیم، ایشان باید اطلاعات ما را از ابتدا و کامل وارد میکرد؛ یک جا هم نمیدانست که چه کاری باید انجام بدهد، سرپرستش را صدا کرد و از او پرسید. از ما هم به خاطر تاخیر عذرخواهی کرد، ما هم تشکر کردیم و گفتیم که راحت هستیم و عجلهای هم نداریم.
بعد از ثبت اطلاعات، باز وارد یک صف شدیم تا برای تزریق واکسن به پرستارانی که مستقر بودند مراجعه کنیم. بعد از مدت کوتاهی نوبت ما شد. وقتی روی صندلی جلوی خانم پرستار نشستیم شروع کرد در مورد این که واکسن حاوی چه چیزهایی است صحبت کرد. بعد در مورد عوارض احتمالی مانند تب و قرمز شدن دستها و سردرد توضیح داد، گفت به هیچ عنوان از این قرص مسکن استفاده نکنید و از این استفاده کنید؛ اگر هم رفع نشد حتما با این شماره تماس بگیرید. بعد هم یک برگه را که روی آن، همین اطلاعات بود به ما داد که جاهای مهم آن رنگی شده بود. نکته جالب این بود که قبل از تزریق واکسن، تاریخ اعتبار آن را به ما نشان داد.
و اما همه را نوشتم که به اینجا برسم…
در این مدت که در صف بودیم، در و دیوار درمانگاه را ورانداز میکردم که یک دفعه چشمم به این دو برگه افتاد که روی دیوار و درست رو به روی مراجعهکننده نصب شده بود.
واقعا برایم جالب بود. نمیدانم شما چه برداشتی از این دو تصویر خواهید داشت. ولی برای من جالب بود؛ علاوه بر این که تمام اطلاعات مربوط به واکسیناسیون را در اختیارم قرار دادند (مانند تاریخ اعتبار واکسن، عوارض و …)، به من اطلاع دادند که مشغول استفاده از یک سیستم نرمافزاری جدید هستند. و من به خوبی میفهمم که استفاده از یک سیستم جدید، آن هم در چنین طرحی ممکن است چه مشکلاتی پیش بیاورد. حالا درک میکنم که چرا مرحلهی ثبت نام این قدر طول کشید و چرا آن خانم از سرپرستش در مورد کار با سیستم سوال پرسید.
تجربهی آموزندهای بود!
مسعود علیاکبرزاده
۳ آذر ۱۳۹۸ در ۱۳:۱۹سلام
یه چیز عجیبی همیشه توجه منو تو این خارجه 🙂 جلب میکنه و اون اینکه خیلی سخته براشون با سیستمهای اتوماسیون کار کردن.
البته به عنوان یه آدم نرمافزاری ممکنه من دارم از دریچه نگاه خودم به مساله نگاه میکنم ولی واقعا دیدم که کارمندان خصوصا با سیستمهای جدید انگار دارن کوه میکنن…
ولی خستگی همه اینها با دیدن تابلوهای این مدلی که صراحتا دارن موضوع رو اطلاع رسانی میکنن و فرهنگ عذرخواهیشون از تن آدم در میره!