امروز رفته بودم کتابخانه مرکزی دانشگاه معروف به TFDL برای انجام کاری. همان جا هم توی سالن کتابخانه و روی یکی از میزها نشستم تا کارهایم را انجام بدهم. یک دفعه دیدم یکی از دانشجویان راه افتاده و روی میز افراد حاضر در سالن، برگهی یادداشتی میچسباند. نوبت به من رسید و برگه را روی میز چسباند، نگاهی به من کرد و رفت. شما هم ببینید که این دانشجو چه مطلبی را روی برگه برای من و همهی افراد سالن نوشته است.
من از مفصل این نکته مجملی گفتم
تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل
دوست
۱۲ بهمن ۱۳۹۸ در ۲۰:۵۸سلام استاد عزیز
عکس قابل مشاهده نیست. فقط صاحب اکانتِ گوگل قادر به دیدن آن است.
یوسف مهرداد
۱۳ بهمن ۱۳۹۸ در ۲۰:۲۸سلام وقت به خیر
با عرض پوزش، مشکل رفع شد.
باربد قائم شهری
۲۶ آذر ۱۳۹۹ در ۱۲:۴۹شما خیلی خاص هستید!!!
منظورشون چی بوده؟؟؟