آن قضیه کنسل شد!

  • یوسف مهرداد

به نقل از کانال تلگرامی آقای مهدی معارف؛ با سپاس فراوان از احمد آقای عزیز.


شکسپیر، حافظ، و تولد دوباره!

▫️پدر من اصولا هیچوقت با مقوله ی مهاجرت میانه ی خوبی نداشت. حرف حسابش این بود که بچه جان! تو با پول مالیات این مردم دانشگاه دولتی درس خواندی. بمان همینجا و با خوب و بدش بساز و به این مردم خدمت کن. هفته ی آخر، یک شب حسابی بحثمان بالا گرفت (از این بحثها که با قربان صدقه شروع میشود، با داد و بیداد ادامه پیدا میکند و دوباره با قربان صدقه تمام میشود). بهش گفتم که مهاجرت یک چیزی شبیه تولد دوباره است. سی سال اول را با فرهنگ و زبان این گوشه ی دنیا درگیر بودی، سی سال دوم را میروی سراغ فرهنگ و زبان یک نقطه ی دیگرِ دنیا. نصف عمرت را از خواندن حافظ لذت بردی، نصف دیگرش را با شکسپیر خواندن کیف میکنی. اینطوری انگار مفت و مسلم دوبار عمر کردی! این حرفها را تند تند پشت سرهم ردیف میکردم و خودم بیشتر از همه از کشفیاتم هیجان زده بودم. حدس میزنم که چشمانم موقع قرائت این سخنرانی حسابی برق میزده. البته توی قیافه ی پدرم هم یک “این چی داره میگه” ی خاصی کاملا مشهود بود.

▫️حالا سه چهار سالی از مهاجرت میگذرد و صدای من را از زندگی دومم میشنوید. اوضاع تحت کنترل است. از دانشجوها حساب و کتاب پس میگیرم و به استاد حساب و کتاب پس میدهم. اصولا آدمیزاد را اگر وسط مریخ هم ول کنی بعد از چند سال میتواند گلیم خودش را از آب بکشد بیرون (به شرط وجود آب و گلیم در مریخ البته). اما بگذارید اعتراف کنم که آن قضیه ی فرهنگ و اینها زیاد مطابق برنامه پیش نرفت. این فرهنگ، هرچه که هست انگار توی کودکی و نوجوانی آدم شکل میگیرد و متاسفانه آدمیزاد یک بار بیشتر توی عمرش کودک و نوجوان نیست. یعنی همان روزهایی که نبش کوچه ی شهید آتوت، توی بلوار اباذر، عصرها با بچه های محل یک شوت یک ضرب بازی میکردم و رفقای آمریکایی داشتند مسابقات گلف و راگبی را دنبال میکردند. حالا دست روزگار مارا گذاشته کنار هم و داریم با کمک هم خودروی هوشمند طراحی میکنیم، اما نه من از اهمیت زاویه ی برخورد چوب بیسبال به توپ اطلاع چندانی دارم، نه آنها میدانند گل کوچیک با تیردروازه ی آجری و توپ دولایه کلا یعنی چه! دفعه ی بعد هرجای این کره ی خاکی پدرم را ببینم بی برو برگرد بهش خواهم گفت که ما که مهاجرتمان را کردیم و شکر خدا زندگی هم خوب و بد میگذرد، اما آن قضیه ی تولد دوباره و شکسپیر و حافظ و اینها بود؟ آن قضیه کنسل شد

مرجع: کانال تلگرامی آقای مهدی معارف

 

https://bibalan.com/?p=2946
یوسف مهرداد

یوسف مهرداد


کانال تلگرام

نظرات (1)

wave
  • نیکفر

    ۸ تیر ۱۳۹۹ در ۱۲:۱۶

    ای کاش آدمی وطنش را
    مثل بنفشه ها
    در جعبه های خاک
    یک روز می توانست
    همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست
    در روشنای باران
    در آفتاب پاک

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای خروج از جستجو کلید ESC را بفشارید