کرم ضد آفتاب بمالید

  • یوسف مهرداد

مطلب زیر را سالها پیش در وبلاگ نوشته بودم(اینجا). خواندن آن را به یکی از عزیزانم پیشنهاد کردم و گفتم شاید بد نباشد، خودم و دیگر عزیزانم یک بار دیگر آن را بازخوانی کنیم.

درباره سخنران:کورت ونه گات، یکی از دوست داشتنی‌‏ترین نویسنده‌های زنده دنیا است [وی هم اکنون از دنیا رفته‌اند]. او سال ۱۹۲۲ در ایندیانا پولیس آمریکا به دنیا آمده است. اگرچه خیلی‌ها او را یک نویسنده داستان‏های علمی تخیلی به شمار می‌آورند، رمان‏های او عموما” خیلی فراتر از یک قصه علمی تخیلی معمولی است. نگاه انتقادی ونه گات نسبت به جامعه مدرن به خصوص جامعه امریکا به همراه طنزی که استادانه در لابه لای کلمات و جمله‏هایش استفاده می‏کند، از او نویسنده‌ای دقیق و تیزبین ساخته است.

متن زیر با عنوان «کرم ضد آفتاب بمالید»، سخن‌رانی کورت ونه گات در مراسم فارغ التحصیلی سال ۱۹۹۷ دانشگاه ام آی تی آمریکاست.

خانم ها و آقایان فارغ التحصیل! کرم ضد آفتاب بمالید.

اگر می‌خواستم برای آینده شما فقط یک نصیحت بکنم، راه مالیدن کرم ضد آفتاب را توضیح می‌دادم. خواص و آثار مفید درازمدت کرم ضد آفتاب توسط دانشمندان ثابت شده است. در حالی که سایر نصایح من هیچ پایه و اساس قابل اعتمادی جز تجربه‌های پرپیچ و خم شخص خودم ندارد. اینک این نصایح را خدمتتان عرض می‌کنم.


قدر نیرو و زیبایی جوانی‌تان را بدانید، ولی اگر هم ندانستید، ولش. روزی قدر نیرو و زیبایی جوانی‌تان را خواهید دانست که طراوت آن رو به افول می‌گذارد، اما باور کنید تا بیست سال دیگر به عکس‌های جوانی خودتان نگاه خواهید کرد و به یاد می‌آورید چه امکاناتی در اختیارتان بوده و چقدر فوق‏العاده بوده‌اید.

آن طورکه تصور می‌کنید چاق نیستید.
نگران آینده نباشید. اگر هم دلتان می‌خواهد نگران باشید، فقط بدانید که نگرانی همان اندازه مؤثر است که جویدن آدامس بادکنکی درحل یک مساله جبر.

مشکلات اساسی زندگی شما، بی‌تردید چیزهایی خواهند بود که هرگز به مخیله نگران شما خطور هم نکرده‌اند. از همان نوعی که ساعت چهار بعدازظهر یک روز سه‌شنبه عاطل و باطل ناگهان دید انسان را کور می‌کند.
هر روز یکی از کارهایی را که از آن وحشت دارید انجام بدهید.
آواز بخوانید.

با دل دیگران بی‌رحم نباشید و با کسانی که با دل شما بی‌رحم بوده‌اند سر نکنید.
نخ دندان به کار ببرید.
عمرتان را با حسادت تلف نکنید. گاهی شما جلو هستید و گاهی عقب، مسابقه طولانی است و سر آخر خودتان هستید که دارید با خودتان مسابقه می‏دهید.

تعریف‌هایی را که از شما می‌شود به خاطر بسپارید. ناسزاها را فراموش کنید. اگر موفق به انجام این کار شدید راهش را به من هم نشان بدهید.
نامه‌های عاشقانه قدیمی‌تان را حفظ کنید. صورت حساب‌های بانکی گذشته را دور بیندازید.
نرمش کنید. بدنتان را هر قدر که می‌توانید کش بیاورید. اگر نمی‌دانید می‌خواهید با زندگی‌تان چه کنید، احساس گناه نکنید. جالب‏ترین افرادی را که در زندگی شناخته‏ام در بیست و دو سالگی نمی‏دانسته‏اند می‏خواهند با زندگی‏شان چه کنند.
برخی از جالب‌ترین چهل ساله‌هایی را هم که می‌شناسم هنوز نمی‌دانند.

تا می‌توانید کلسیم بخورید. با زانوهایتان مهربان باشید. وقتی قدرت زانوهای خود را از دست دادید کمبودشان را به شدت حس خواهید کرد.
ممکن است ازدواج کنید، ممکن است نکنید، ممکن است صاحب فرزند شوید، ممکن است نشوید، ممکن است در چهل سالگی طلاق بگیرید، احتمال هم دارد که در هفتاد و پنجمین سالگرد ازدواجتان رقصکی هم بکنید. هر چه می‌کنید نه زیاد به خودتان بگیرید، نه زیاد خودتان را سرزنش کنید. انتخاب‌های شما بر پایه احتمال پنجاه درصد بوده است، همان طور که مال همه بود.

از بدنتان لذت ببرید و از آن چه دیگران درباره آن می‌اندیشند وحشت نداشته باشید. این بهترین ابزاری است که در سراسر عمر خواهید داشت.
از خواندن مجلات مربوط به زیبایی پرهیز کنید. تنها خاصیت آنها این است که به شما بقبولانند زشتید.
دستورالعمل‌ها را بخوانید، حتی اگر از آن‌ها پیروی نمی‌کنید.
در شناخت پدر و مادر خود بکوشید. هیچ کس نمی‌داند کی آن ها را برای همیشه از دست خواهد داد.
با خواهران و برادران خود مهربان باشید، آن‌ها بهترین رابط شما با گذشته هستند و به ظن قوی، کسانی که بیش از هر کس دیگری در آینده به شما خواهند رسید.

به یاد داشته باشید که دوستان می‌آیند و می‌روند ولی آن تک و توک دوستان جانی خود را حفظ کنید. برای پل زدن میان اختلاف‌های جغرافیایی و روشهای زندگی سخت بکوشید، زیرا هر چه بیشتر از عمر شما بگذرد، بیشتر پی می‌برید که به افرادی که در جوانی می‌شناختید محتاجید.
سفر کنید.

برخی حقایق لاینفک را بپذیرید: قیمت‌ها صعود می‌کنند، سیاست‌مداران کلک می‌زنند، شما هم پیر می‌شوید. و آن گاه که شدید، در تخیلاتتان به یاد می‌‏آورید که وقتی جوان بودید قیمت‌ها مناسب بودند، سیاست‌مداران شریف بودند، و بچه‌ها به بزرگترهایشان احترام می‌گذاشتند.
به بزرگترها احترام بگذارید.

توقع نداشته باشید که کس دیگری نان آور شما باشد. ممکن است حساب پس‌اندازی داشته باشید، شاید هم همسر ثروتمندی نصیب‌تان شده باشد، ولی هیچ گاه نمی‌توانید پیش‌بینی کنید که کدام خالی می‌شود یا جا خالی می‌دهد.

خیلی به موهایتان ور نروید، وگرنه وقتی چهل سالتان شد شبیه موهای هشتاد ساله‌ها می‌شود.
دقت کنید که نصایح چه کسی را می‌‏پذیرید، اما با کسانی که آنها را صادر می‌‏کنند بردبار باشید. نصیحت، گونه دیگر غم غربت است. ارایه آن روشی است برای بازیافت گذشته از میان تل زباله‌ها، گردگیری آن، و ماله کشیدن بر روی زشتی‌هایش و مصرف دوباره آن به قیمت بالاتر از آن چه ارزش دارد.

اگر نخواستید توصیه‌‏هایم را گوش کنید، نکنید. اما حرفم را در مورد کرم ضد آفتاب بپذیرید.

گزیده:
ندارد.

https://bibalan.com/?p=624
یوسف مهرداد

یوسف مهرداد


کانال تلگرام

نظرات (4)

wave
  • شهاب

    ۲۶ اسفند ۱۳۹۱ در ۰۰:۰۰

    درود بر استاد عزیز

    این متن را قبلا هم خوانده بودم ولی اینبار با دقت بیشتری خواندم و لذت بردم.

    بنظرم تا ۱۰۰ بارهم جای خواندن و یاد گرفتن دارد.

    شاد باشید.

    پاسخ
  • محسن

    ۲۶ اسفند ۱۳۹۱ در ۰۰:۰۰

    این متن همیشه مرا به یاد جلسه ی اخر و به یاد ماندنی کلاس یو ام ال خواهد انداخت…
    این متن را از زبان شما باید شنید خواندنش لطفی ندارد…!

    —————
    سلام محسن جان
    از لطف و محبت شما سپاسگزارم.
    دلم برای همه شما تنگ شده است.
    امیدوارم هر چه زودتر دیدارها تازه گردد.
    مهرداد

    پاسخ
  • حسین

    ۵ دی ۱۳۹۵ در ۱۱:۳۸

    خیلی خوب بود ممنون

    پاسخ
  • راهنمایی | سُماموس

    ۱۰ آذر ۱۳۹۹ در ۲۱:۱۴

    […] مشورتی‌ام را با کسی در میان بگذارم، یاد نوشته‌ی “کرم ضد آفتاب بمالید” می‌افتم که نویسنده پس از کلی نصیحت گفته بود: […]

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای خروج از جستجو کلید ESC را بفشارید