یوسف مهرداد | مهر ۱, ۱۴۰۱ | عمومی
هر وقت که داشتم فوتبال نگاه میکردم و مادر هم کناری نشسته بود، آرزو میکردم بازیکنی روی زمین نیفتد یا دوربین صحنهی درد کشیدن بازیکن مصدومی را نشان ندهد یا بدتر آن که آسیب بازیکن به حدی نباشد که تیم پزشکی با برانکارد وارد زمین شوند و او را به بیرون زمین ببرند. واکنش...
یوسف مهرداد | شهر ۳۰, ۱۴۰۱ | عمومی
پیشگفتار: حالم خوش نبود. رفتم شعر «از زخمِ قلبِ آبائی» شاملو را پیدا کنم و بخوانم تا حالم کمی بهتر شود. فرصت را غنیمت شمردم و چرخی در سایت رسمی شاملو زدم. این نوشته را به قلم شاملو پیدا کردم که خواندنش خالی از لطف نیست. گفتار: تا نفس باقى است غلط بنویسیم همین جورى...
یوسف مهرداد | مرد ۱۴, ۱۴۰۱ | عمومی
به سفر می روم و بسته به دل مهر وطن رشتهای از پی باز آمدنم چون ماکو نعمت هند فراوان بود، اما نرود یاد گیلان ز دل و حسرت نان لاکو سلیم تهرانی عکس: بیجار (مزرعه برنج) در بیبالان عکس از مهدی مهرداد پانوشت: نان لاکو؛ نانی رایج در...
یوسف مهرداد | تیر ۱۶, ۱۴۰۱ | عمومی
این عکس زیبا و پیام پایین آن را یکی از دوستان بسیار عزیزم که جنوبی است برای من فرستاده. این عکس ورودی جاده بیبالان است. این دوست باصفا در سفری که به شمال داشت وقتی از اینجا رد میشده بزرگوارانه به یادم بود و این عکس را گرفته و از طریق شبکههای اجتماعی برایم...
یوسف مهرداد | خرد ۸, ۱۴۰۱ | خاطرات, عمومی
پیشگفتار: یکی از چشم اسفندیارهای زندگی در اینجا آشنایی با زبان و فرهنگ است. کمتر کسی را پیدا میکنی که خاطرات بامزه در این مورد نداشته باشد. یکی از اتفاقاتی که برای خودم پیش آمده را در اینجا (روزی که وایر ما کراس کرد!) نوشتهام. چند روز پیش داستان زیر را از یکی از...
یوسف مهرداد | ارد ۲۷, ۱۴۰۱ | خاطرات, عمومی
چقدر سیر و صفا داره می گیلان کوه و دریا همه داره می گیلان اگر دونیا بداره چند ته خوبی همه خوبی یجا داره می گیلان همیشه بهاره گیلان می دیله قراره گیلان عکس: بیبالان، اردیبهشت ۱۴۰۱ با سپاس فراوان از یوسف ابر...