یادگیری کانبان (۳)

  • یوسف مهرداد

مترجم‌ها: یاسر کازرونی، مریم معصومی‌راد

مارکوس گفت: «عالیه! اون طرف یه اتاق پیدا کردم که تابلو هم داره. یوآخیم، یادداشت­‌هات همراهته؟»

یوآخیم نگاهِ عاقل اندر سفیهی به او کرد و گفت: «بله! البته». او مربیِ متدهای چابک است؛ پس حتماً یادداشت‌­ها را همیشه همراهش دارد.

«عالیه، پس بیایید برویم.» مارکوس این جمله را گفت و راه افتاد.

وقتی به تابلو رسیدند و کنارش جمع شدند، یوآخیم پرسید: «کی می‌تونه به ما بگه که تیم‌تان چه‌کار می‌کنه؟»

whiteboard

سزار در حالی که لپ­‌تاپ رو در می‌آورد گفت: «اون نفر احتمالاً منم.»

اریک با ناراحتی فریاد زد: «نه! لطفاً اسلاید نه! به سزار بگید برای این کارا وقت نداریم.»

سزار با کمی دستپاچگی گفت: «بله، حق با شماست. اما این نسخه­‌ی خلاصه‌شده است.»

تیم ما یک تیم کوچکِ توسعه‌ی نرم‌افزار است که اعضای آن، همین افرادی‌اند که در اینجا حضور دارند. ما برای یک شرکت بیمه‌­ی بز‌‌‌‌‌‌رگ‌ ‌‌‌کار می­‌کنیم مسئولیت نرم­‌ا‌‌فز‌‌‌‌‌ار موبایل بانکِ شرکت که به­‌تازگی هم منتشر شده با ماست. چون تیم، خیلی کوچک است، افراد می‌توانند در مورد خیلی از بخش‌ها خودشان تصمیم‌گیری کنند. اگرچه گزارش­‌هایی به بخش­های دیگر شرکت ارسال می‌گردد ولی افراد می‌توانند درباره‌ی کارهای خود تصمیم‌گیری کنند؛ ولی حرف آخر را در تصمیم­‌های مهم، سزار می‌زند. مسئولیت پیاده‌سازی ویژگی­‌های جدید، پشتیبانی و نگهداری نرم­‌افزار موبایل بانک بر ­عهده­‌ی تیم است.

مارکوس پرسید: «چرا به کمک ما نیاز دارید؟» و درحالی‌­که منتظر پاسخ بود، شروع کرد به نوشتن عنوان چالش‌ها­ روی فلیپ­‌چارت[۱].

فرانک، رهبر پروژه[۲] جلو آمد و گفت: «من می­‌تونم بخشی از این سؤال را جواب بدم. ما در هماهنگ کردن خودمان با سرعت مورد انتظار برای تحویل­دادنی­­‌ها مشکل داریم. تعداد زیادی شکایت از ذینفعان مختلف در سازمان دریافت کردیم که ویژگی­‌های درخواستی خودشون رو به موقع تحویل نگرفته‌اند.»

سزار گفت: «دقیقه به دقیقه وضع بدتر می‌شه. دیگه کسی به کیفیت کار ما اعتماد نداره و قطعاً به برآوردها و تاریخ‌های تحویل ما هم اعتماد ندارن

دافنه گفت: «برخی از ما در این تیم احساس می­‌کنیم که در باتلاقی از کارها گیر کردیم و نمی­‌دونیم چه کاری را باید اول انجام بدیم. تلاش برای راضی نگهداشتن همه باعث می­شه تندتند اولویت‌­ها تغییر کنه و همه­‌ی کارها بشه «اولویت شماره یک».»

در ادامه، اعضای تیم به مارکوس و یوآخیم گفتند که بین ذینفعان این موضوع رایج است که به اعضای تیم مستقیماً کار بدهند. چون این درخواست­ها معمولاً از طرف مدیران ارشد سازمان مطرح می­‌شود، برای توسعه‌­دهنده‌­ها دشوار است که به آن­ها جواب رد بدهند. از این گذشته، بعضی مواقع نیز این کارها قبلاً به فرد دیگری سپرده شده‌ و وی مشغول انجام آنهاست. مارکوس با صبر و حوصله چالش‌­ها را فهرست‌وار روی فلیپ‌­چارت نوشت.

  • ما معمولاً کارها را دیر انجام می‌دهیم
  • بیشتر اوقات برآوردها غلط هستند
  • تیم در باتلاقی از کارها گیر کرده است
  • اولویت­ها مشخص نیستند
  • از هرجایی کار به تیم سپرده می‌­شود
  • معلوم نیست که کی چه کار می‌کند

فرانک که دیگر بی‌قرار شده بود گفت «خوب! بیایید برگردیم سرِکارمون. از کجا شروع کنیم؟»دافنه حرف بقیه را قطع کرد: «دست شما درد نکنه، فکر کنم بس باشه. زمان داره می­گذره و می­‌دونید که فقط دو ساعت وقت داریم، درسته؟ بیایید کار مفیدی انجام بدیم.»

یوآخیم پاسخ داد: «درک می­‌کنیم که شما دوست دارید زودتر شروع کنیم. ولی باید بفهمید که کانبان کمی با روش­های دیگه متفاوته. برای نمونه، اسکرام[۳] یا آر یو پی[۴] (از پیش) تعیین کرده‌اند که چه نقش‌­هایی[۵] در تیم وجود داشته ­باشه، چه جلسه­‌هایی برگزار بشه و حتی چگونه جلسه‌ها را برگزار کنید. ولی کانبان از جایی که هستید شروع می­‌کنه و کمک می­‌کنه تا وضعیت جاری خودتون رو بفهمید و قدم‌های بعدی رو برای بهبود شناسایی و تعیین کنید.»

مارکوس از ترس این که مبادا صحبت­های یوآخیم بیش از اندازه تئوری به نظر بیاید، حرف او را قطع کرد و گفت: «بله، این برای ما و شما خیلی مهمه که بفهمیم الان در چه وضعیتی هستید تا بتونیم به شما کمک کنیم. اما قطعاً می‌تونیم همین الان شروع کنیم تا شما بیش­تر وضعیت جاری خودتون رو بفهمید. فهرست چالش­‌ها رو هم به ­عنوان سرفصل کارهایی که قراره در این زمان کوتاه با هم انجام بدیم، نگه می‌­داریم.»

یوآخیم پرسید: «راستی، اسم تیم­ شما چیه؟»

فرانک با یک لهجه‌ی کاملاً مکزیکی گفت: «از این به بعد تیم را صدا می‌کنیم: تیم کانبانِروسِ[۶] !». اعضای گروه ­خندیدند و مارکوس نام تیم را روی فلیپ‌­چارت نوشت.

یوآخیم شروع کرد: « بیایید با نمایش و گفتگو[۷] شروع کنیم تا کارمون کمی بیشتر تصویری[۸] بشه؛ همه موافق هستند؟»
بخش بعدی
بخش قبلی

[۱] Flipchart [۲] Project leader [۳] Scrum [۴]Rational Unified Process (RUP) [۵] Role [۶] Kanbaneros [۷] Show-and-tell [۸] Visual

https://bibalan.com/?p=1129
یوسف مهرداد

یوسف مهرداد


کانال تلگرام

نظرات (4)

wave
  • امیر

    ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ در ۰۶:۴۸

    امروز سایت را باز کردم و دیدم که نامه را در سایت قرار دادید و من رو شرمنده کردید. باعث خوشحالی من شدید.

    اما راجع به کلمه ‘کانبانروس’ که نوشتید خواستم بگویم که زبان مکزیک اسپانیایی است. در اسپانیایی وقتی پسوند ‘ایرو’ (مفرد مذکر) یا ‘ایروس’ (الف را با کسره بخوانید) به کلمه ای اضافه میشود معنی مثل پسوند ‘ی ها’ در فارسی میدهد. مثلا برازیلیروس به معنی برزیلی ها (برزیل + ی ها) است. پس کانبانیروس (کانبانروس اشتباه است) (ی بعد از ن دوم را با کسره بخوانید) به معنی کانبانی ها یا برو بچه های کانبانی است. پس پیشنهاد میکنم اگر هدف ترجمه واقعی این کلمه است از واژه کانبانی ها استفاده کنید و اگر منظور نوشتن عین کلمه است بنویسید: کانبانیروس!
    فعلا

    پاسخ
    • یوسف مهرداد

      ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۵ در ۲۳:۱۹

      سلام امیرخان
      برای توضیحاتی که برای کانبانیروس دادید سپاسگزارم. حتماً در ترجمه لحاظ خواهد شد.
      شاد و تندرست باشید
      مهرداد

      پاسخ
  • یادگیری کانبان (۲) | سُماموس

    ۲۶ آبان ۱۳۹۵ در ۲۱:۵۲

    […] نوشته بعدی نوشته قبلی […]

    پاسخ
  • یادگیری کانبان (۴) | سُماموس

    ۵ دی ۱۳۹۵ در ۲۳:۰۲

    […] بخش بعدی بخش قبلی […]

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای خروج از جستجو کلید ESC را بفشارید