ادی عقاب (۲)

  • یوسف مهرداد

Eddie_The_Eagle_Bronson

گفتگوی دیگری از فیلم ادی عقاب؛ گفتگویی بین ادی و مربی‌اش، برانسون که قبلاً قهرمان پرش با اسکی بود

برانسون:

پس اینجا جایی‌یـه که می‌گی، “بهت گفته بودم”؟

نه، اینجا جایی‌یـه که می‌گم بدون مشروب حتی جرأت انجام اون پرش رو ندارم

به عنوان مربی‏ت، بهت می‌گم که دیوونه‏‌ای

نمی‌دونم داشتم چه فکر می‌کردم

ولی به عنوان دوستت، می‌گم که باید انجامش بدی

این لحظه، لحظه‌ی توئـه

ادی: باید یک پرش تمرینی برم

برانسون:

چی رو می‌خوای بدونی که قبلاً نمی‌دونستی؟

از چیزی که پریدی بالاتره

سریع‏‌تر از هر باری که رفتی خواهد بود

دورتر از چیزی‌یه که مغز کوچیکت بتونه باهاش کنار بیاد

پرواز می‌کنی، ولی فقط یک پرشه، پسر

به همین سادگی

ادی، گوش کن

اراده، روحیه و قوت قلب تو رو، هیچ کدوم از ورزشکارهای اینجا ندارن، هیچ کدوم

خدایا، من شش ماه رو تلاش کردم از دستت خلاص بشم، رفیق

مثل یه آدامس چسبیدی به کفشم، ول نمی‌کردی

هرگز تسلیم نشدی

می‌خوای بگی الان می‌خوای تسلیم بشی، توی المپیک؟

این لحظه توئـه

تو ادی‌یه “عقاب” هستی پسر

بهت افتخار می‌کنم

به خودم افتخار می‌کنم

گزیده:

Great Books Inspire People – Charlie Tremendous Jones once said, “You will be the same person in five years as you are today except for the people you meet and the books you read.” As a young boy, Eddie of inspired by a book entitled Moments Of Glory. He wanted his own moment of glory.
Brian Dodd

https://bibalan.com/?p=1565
یوسف مهرداد

یوسف مهرداد


کانال تلگرام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای خروج از جستجو کلید ESC را بفشارید