پیش گفتار:
چندی پیش گفتگویی در گروه تلگرامی مهندسی نیازمندیها در گرفت؛ متن زیر نوشتهای که برای مشارکت در بحث در گروه نوشتم.
دن کیشوت تحلیل:
از این که در گفتگوها شرکت نمیکنم پوزش میخواهم. لازمهی ورود به گفتگو، ادامه دادن آن است که متاسفانه با توجه به شرایطم مقدور نیست و از این رو از ورود به گفتگوهای عزیزان دوری مینمایم.
در مورد نکتهای که دربارهی تحلیل و تحلیلگری گفته شد چند نکته به نظرم رسید که عرض میکنم.
اجازه بدهید با ذکر یک مثال از دنیای فوتبال شروع کنم:
* دنیای فوتبال: مهارتهای پایه
در دنیای فوتبال هر بازیکن باید مجموعهای از مهارتهای پایه را کسب نماید: ضربه زدن به توپ، پاس دادن، دریبل زدن، ….
در هر پستی که بازیکن قرار بگیرد، بدون این مهارتهای پایه عملا راه به جایی نخواهد برد.
* دنیای فوتبال: سیستمسازی و نقشسازی
در هر سیستم فوتبالی (نوع چینش و نوع بازی هر تیم)، با مجموعهای از نقشها رو به رو هستیم؛ دروازهبان که همیشه هست، دفاع، دفاع وسط، هافبک، لیبرو، سوییپر، خط حمله، بازیساز،….
بیشک این نقشها علاوه بر مهارتهای پایه، به یک سری مهارتها و ویژگیهای فردی بازیکن نیز نیاز دارند.
شما نمیتوانید هافبکی داشته باشید که پاس دادن را نداند، نمیتوانید خط حملهای داشته باشید که نتواند با سر به توپ ضربه بزند. ممکن است این مهارتها در آنها شدت و ضعف داشته باشد، ولی متصور نیستیم که برای یک تیم حرفهای، بازیکنی این مهارتهای پایه را نداشته باشد.
* تحلیل و تحلیلگری
جدای از این که چه اسمی برای این مقوله انتخاب میکنید، بزرگترین ضعف ما و در بین تحلیلگرانمان (همین نامی که فعلا به کار میبریم) این است که دانش و مهارتهای پایهی تحلیل را به درستی نمیدانند؛
موضوع دیگر این است که متدها و رویکردهای نوین ایجاد و توسعهی نرمافزار را اگر مشابه با سیستمهای فوتبالی در نظر بگیریم، هر بازیکن (تحلیلگر یا کسی که دانش و مهارت تحلیل را دارد)، برای آن که در این سیستمها بتواند بازی کند، ناگزیر است که مهارتهای پایه را به درستی آموخته باشد، که در بسیاری از مواقع این گونه نیست.
حالا در نظر بگیرید بازیکنی (تحلیلگری) که دانش و مهارتهای پایه را به درستی نمیداند وارد سیستمهای فوتبالی (متدها و روشهای نوین توسعه نرمافزار) نمایید و هر بار یک نام برایش انتخاب کنید: تحلیلگر، تحلیلگر کسبوکار، مالک محصول، مشتری مستقر درسایت، …؛ چه نتیجهای به دست خواهد آمد؟ بدیهی است، هیچ!
ما در گروهها و سایتها و حتی گفتگوهای رو در رو دربارهی موضوعات مدرنی صحبت میکنیم که “پیشنیازها” و “دانش و مهارت پایه”ی آن وجود ندارد.
برای آن که تفکرم را بهتر منتقل کرده باشم، اجازه بدهید نمونهای عرض کنم:
همیشه از عزیزانم در کلاسها میپرسم با چند روش برای استخراج نیازمندیها آشنایی دارید و کدام یک را تجربه کردهاید؟ به نظر میرسد که این پاسخ به دانش و مهارتهای پایهی تحلیل ارتباط دارد.
این مساله در حوزههای دیگر هم به ویژه در برنامهنویسی هم مشهود است؛ بدون آن که مهارتهای پایه در ما شکل گرفته باشد، به دنبال اسامی مدرن هستیم: معمار، طراح ارشد، …
موضوع: تحلیلگر در نقش دن کیشوت
آیا تحلیلگران در حال حاضر دارند نقش دن کیشوت را بازی میکنند؟ بد نیست در این باره کمی گفتگو کنیم.