مانند مالک محصولی شدهام که:
* یک بکلاگ عریض و طویل برای محصول دارد که هنوز شروع هم نشدهاند.
* هر روز محصولات و ویژگیهای جدیدی میبیند که اغواگرند، دوست دارد آنها را هم به بکلاگ محصول خود اضافه کند
* دلش هم نمیآید بکلاگ را آب و جارو کند و اقلام اضافه را پاک کند؛ زیرا همهشان را هم خودش دوست دارد و هم مشتریانش.
* مشتری هم به همهی این اقلام علاقهمندی نشان میدهد و هر کدام ارزش افزوده خود را برایش دارند.
* سرعت متوسط تیم توسعهاش هم به سمت صفر در حال حرکت است!
* استاد اسکرام هم در کار و زندگی خود مانده است، چه برسد به زندگی شما!
و من اما،
اصلا دلم نمیخواهد سقف کار در جریان (WiP Limit) را به کار بگیرم!
همیشه هم یاد ترانهای میافتم که بیارتباط به این موضوع نبود! شاید باید شاعر این ترانه را پیدا کنم و بپرسم آخر چه کردی. 🙂
میون دوتا دلبر من دو دلم کدوم ور
اینور برم یا اونور
یکیش سیاه گیسوش آبشار ریخته بردوش
یکیش طلای طلایی با چشم کهربایی
یکیش شلوغو طناز عاشق رقص و آواز
یکیش متین و سنگین ساکت و ناز و شیرین
میون دوتا دلبر من دو دلم کدوم ور
اینور برم یا اونور
اینور برم یا اونور
یه روز دلم برای این بیقراره
یه روز از دست اون آروم نداره
سر شب واسه این سحر واسه اون دل من
دل من میشمره شبا ستاره
دل من میشمره شبا ستاره
میون دوتا دلبر من دو دلم کدوم ور
اینور برم یا اونور
شاد باشید.
دیدگاهتان را بنویسید