یادی از معلم هندسه

  • یوسف مهرداد

دبیرستان که بودم معلمی داشتیم به نام آقای منصوری. مردی آرام و متین که می‌گفتند بیش از سی سال تجربه‌ی تدریس دارد و یکی از دبیران معروف شهر رشت بود. تخصص ایشان نیز هندسه و مثلثات بود.
ماشین تویوتا کرونای قدیمی ایشان مرا به یاد یکی از پزشکان هم‌محلی‌مان می‌انداخت. چهار سال درس هندسه را با ایشان گذراندیم و هم چنین مثلثات سال دوم دبیرستان. آن موقع مثلثات تنها در سال دوم و سوم تدریس می‌شد.
وقتی مثلثات سال دوم را با ایشان گذراندیم، کتاب مثلثات سال سوم هیچ چیز جدیدی برایمان نداشت. درس هندسه برایمان خیلی راحت بود. درسی که برای خیلی‌های دیگر، واقعاً درس مشکلی بود. سال چهارم دبیرستان، هندسه فضایی داشتیم، خیلی در ابتدا سخت به نظر می‌رسید، اما در پایان سال، همه نمره‌های خوب و درخشانی گرفتیم.
اما چرا این طور بود. حال که به شیوه‌های تدریس این مرد بزرگ فکر می‌کنم، جمع‌بندی‌ام این است که او واقعاً معلم بود.
۱- هیچ وقت برای ساکت کردن کلاس متوسل به حرف زدن نشد. نه این که ما بچه‌های آرامی باشیم. نه! ایشان با تغییر تن و بلندی صدای خود،‌ کلاس را کنترل می‌کرد. وقتی یکی از بچه‌ها حرف می‌زد، ایشان تن صدای خود را پایین می‌آوردند و بقیه بچه‌ها، همکلاسی خود را وادار به سکوت می‌کردند.
۲- همیشه برای ترسیم اشکال هندسی ابزارهای لازم را به همراه داشت، جز یک بار! یادم است که آن موقع کتانی چینی می‌پوشیدم. کتانی‌های سفیدی که بند آنها نزدیک به نیم متر بود و چون سبک بود، مورد علاقه‌ام بود. در یکی از کلاس‌ها که مربوط به دایره بود، به نیمکت ما نزدیک شد و گفت: بند کفشت را دربیار. من هم اطاعت کردم و بند کتانی‌ام را خدمت ایشان دادم تا آخر کلاس به من پس داد.
۳- تمرین‌ها را باید حل می‌کردیم چون سر کلاس، از ما می‌خواست که تمرین‌های کتاب را به نوبت حل کنیم و تمام تمرین‌های کتاب را نیز حل می‌کرد. کاری که انجام آن خیلی مشکل بود.
۴- مجبور بودیم همیشه تمامی مطالب کتاب و تمرین‌های حل نشده را مرور کنیم و برای حل آنها آماده باشیم. چرا؟ فرض کنید که درس هندسه شامل ۱۰ درس بود. در حالی که ابتدای درس ۵ بودیم، از تمامی درس‌های قبلی حداقل یک تمرین باقی مانده بود. معلم‌ عزیزمان در هر جلسه از هر درس یک یا چند تمرین را به گونه‌ای حل می‌کرد که اولاً از هر درس چند تمرین باقی بماند و در ضمن در هر جلسه، حداکثر درسهای قبلی با حل تمرین مرور شود.
۵- برای کسانی که علاقه‌مند بودند مسأله‌هایی مشکل‌تری طرح می‌کرد و از آنها می‌خواست که خارج از کلاس آن را حل کنند.
۶- در کلاس چیستان‌ها و معماهای ریاضی مطرح و حل می‌کردند. این کار باعث شادی کلاس و علاقه‌مندی بیشتر ما به ریاضیات می‌شد.

در تمام این چهار سال، هیچ وقت ندیدم که عصبانی شود. فقط یک بار دیدم که ناراحت شد. آن هم به خاطر یکی از هم‌کلاسی‌ها بود که در پاسخ به پرسشهای امتخان دغل (نه تقلب) کرده بود.

چند روز پیش آقای داوری در ایمیلی اطلاع دادند که آقای اسحاق منصوری معلم عزیزمان یک سال است که دار فانی را وداع گفته‌اند.

«در دوازدهم فروردین ماه سال ۸۹ مطلع شدم که در دوازدهم فروردین ماه ۸۸ ،آقای اسحاق منصوری دبیر پرتوان هندسه کسی که حدود نیم قرن این درس را تدریس کرد و در میان دبیران برجسته ریاضی رشت عنوان «پیله آقا» معروف گردیده بود به رحمت ایزدی پیوسته است سخت متأسف شدم.

او حدود ده سال با همه مشکلات و سختی ها هفته ای دو روز برای تدریس درس هندسه به دبیرستان نمونه دولتی گشت- فومن می آمد.مردی آرام،با وقار و با ادب ،پر تلاش و مصمم برای تربیت گلهای نمونه بود.کم کاری را بر نمی تابید،هر جلسه دفتر حل تمرین را به دقت نگاه می کرد اگر کسی کار نکرده بود پیش من می فرستاد که دفتر او را امضاء کنم که بعدا دانش آموز تکرار نکند اما هیچگاه به شخصیت دانش آموز بی احترامی نمی کرد.کسانی که چهارسال زیر نظر او درس هندسه را می آموختند بسیار توانا و زبردست می شدند.

اکنون که این یادداشت را می نویسم حتی نمی دانم که آرامگاه او کجاست اما از همه شما می خواهم هر وقت او را به یاد آوردید برای شادی روح بلندش فاتحه بخوانید و اگر فرصتی یافتید دو رکعت نماز برای او بخوانید.» [آقای داوری]

«یادم است یک روز سر کلاس امدند و روی میزها پول خرد ! هایی را که به جای پرگار برای کشیدن دایره استفاده می کردیم را جمع کردند واز پنجره کلاس ریختند بیرون. اول همه ماتمان برده بود» [عیسی]
آیا می‌دانید چرا پول خردها را بیرون ریختند؟
از درگذشت این معلم بزرگوار متأسفم چرا که:
از شمار دو چشم یک تن کم وز شمار خرد هزاران بیش

روحش شاد.

گزیده:
پیشرفت ما به عنوان یک ملت نمی‌تواند سریع‌تر از پیشرفت ما در امر آموزش باشد. چرا که تفکر انسانی، اساسی‌‌ترین عامل برای پیشرفت ما است. جان اف کندی

https://bibalan.com/?p=371
یوسف مهرداد

یوسف مهرداد


کانال تلگرام

نظرات (8)

wave
  • سلام

    ۲۶ فروردین ۱۳۸۹ در ۰۰:۰۰

    استاد مهرداد

    سال نو را تبریک عرض می نمایم.

    با تشکر

    پاسخ
  • سمیه

    ۲۷ فروردین ۱۳۸۹ در ۰۰:۰۰

    دوست عزیز شما به انجمن تخصصی کامپیوتر، اینترنت و شبکه وب افروز دعوت شده اید امید وارم حضور فعالی در این انجمن داشته باشید.
    ضمناً شما می توانید در بخش تبلیغات و معرفی سایت، سایت و یا وبلاگ خود را به تعداد زیادی از کاربران معرفی کنید.

    وب افروز webafrooz

    پاسخ
  • امیر جلیلی

    ۳۰ فروردین ۱۳۸۹ در ۰۰:۰۰

    روحشان شاد..
    یادمه وقتی ۶-۷ ماه قبل سر کلاس rup شما بودم راجع به قسمت های مختلف RUP چیزهای زیادی رو یادمون دادید. امروز روز های سختی برای منه چون یکی از پروژه های بزرگ ملی رو که شرکت ما انجام میداد هیچ کدوم از مراحلی رو که شما با مهارت و علاقه به ما درس میدادید رو رعایت نکرده. پروژه بسیار عظیمه و حتی ۱ صفحه هم DOCUMENT نداره.هیچ دیاگرامی نداره.و چند ده هزار خط کد هست برنامه نویساش قهر کردن رفتن. ۱۱ روز دیگه قراره پروژه بره برای کار. یهو به من گفتن بقیه پروژه رو باید تو انجام بدی. منی که حتی نمیدونم پروژه راجع به چیه. سر درد شدیدی گرفتم . در ده روز چطور پروژه ای که یکسال طول کشیده و هیچی هم نداره حتی کسی که توضیحی بده رو بفهمم. درکش کنم. اصلاح کنم. حداقل ۳-۴ ماه ایم کار زمان میبره. بعد بغضی کردم و یاد کلاس شما افتادم. تمام چیز هایی که به ما یاد داده بودبد یادم افتاد. بعد با خودم گفتم کاش استاد خوبم الان اینجا کنار من بود و با هم به این پروژه ملی میخندیدم.
    امروز ۱۳۸۹/۰۱/۳۰ هست.
    چقدر دوست داشتم الان که یه بعد از ظهر سر ماه رمضون سر کلاس شما بود.
    با تشکر از همه زحمات شما

    پاسخ
  • بيك محمدي

    ۳۱ فروردین ۱۳۸۹ در ۰۰:۰۰

    خدا ایشون و تمامی معلمان زحمتکش این مملکت رو که با حد اقل امکانات درامد واسه بچه ها زحمت میکشن بیامرزاد
    راستی
    استاد قصد داریم به چند تا از دوستان کلاس ooad که با شما داشتیم یه روزی به همراه شما بریم بیرون
    اگه واستون امکان داره وقت آزاد رو اعلام نمایید تا با دوستان هماهنگ کنیم
    موفق باشید

    پاسخ
  • یک دانشجوی IT

    ۱ اردیبهشت ۱۳۸۹ در ۰۰:۰۰

    روحشان شاد..
    معلم ها واقعا قشر مظلوم جامعه هستند

    پاسخ
  • نرگس

    ۳ اردیبهشت ۱۳۸۹ در ۰۰:۰۰

    روح بزرگشان شاد. خوشا به حالشون با این همه خوبی، بزرگواری، با این همه عشق و خوشا به حال همه شاگردانشان که چنین تجربه ای را کسب کردند.

    پاسخ
  • سارا صانعی

    ۵ خرداد ۱۳۹۰ در ۰۰:۰۰

    استاد خیلی قشنگ می نویسید.

    در ضمن حس ما به شما در این یک ترم حسی نزدیک و آشناست با حس شما به معلم هندسه تان!

    خوشحالم که شما افتخار استادیتان را به ما دادین!

    روحشان شاد.

    ——————————————————————–
    خانم صانعی گرامی
    سلام،
    از لطف و محبت شما سپاسگزارم.
    برایتان بهترین‌ها را آرزومندم.
    مهرداد

    پاسخ
  • مهراندوز

    ۳۰ مرداد ۱۳۹۴ در ۰۰:۰۰

    سلام
    تصادفا به یادشون افتادم…..سال ۶۹ دبیر هندسه من توی دبیرستان بهشتی بود…
    جستجو زدم تا به وبلاگ شما رسیدم…..بسیار مرد نازنینی بود…
    ممنونم که به یادشون بودید

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای خروج از جستجو کلید ESC را بفشارید